ثنا کوچولوثنا کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

یکی یکدونه ی ما ثنا

ماه مبارک رمضان

باز آى و دل تنـگ مرا مونس جان بـاش / وین سوخته را محـرم اســرار نهان بـاش زان باده که در میکده عشق فروشند / ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش . . . * * * *   قُل قُل گرم سماور در اتاق / می‌برد من را به عصر کوزه‌ها می‌برد تا لحظه‌ی افطارها / می‌برد من را به ماه روزه‌ها . . . ...
9 تير 1393

خداحافظ پستونک

ثنا جون عزیزم ما بالاخره موفق شدیم شمارو از پستونک بگیریم... هرچند کار خیلی سختی هم نبود! فقط روز اول سر پستونکو با قیچی چیدم وتوهم وقتی میخوردیش بهت مزه نمیداد وروز بعدشم قایمش کردم واز اون روز دیگه نخوردی! عزیزم نمیدونستم اینقدر صبوری وبه این راحتی میتونی ولش کنی البته یه موقایی بهونشو میگیری ولی زود یادت میره والان یک هفته است که شما پستونک نخوردی  وقتی هم که خوابت میاد یا میری جلوی تلویزیون وبهش نگاه میکنیو میخوابی یا شیرمیخوری وبه خواب میری روز اول که سرشو چیده بودم میذاشتیش دهنت بعد میدیدی مزه نمیده ومیدادیش به من میگفتی نه! یعنی نمیخوام وامایه مقدار از شیطونیای ثنا در سفر مشهدبگیم!! وقتی توقطار بودیم ...
4 تير 1393

راهی سفر

سلااااااااااااااااااااام ما فردا راهی سفریم قراره با ثناکو.چولو بریم مشهد! امیدوارم ثنا تو سفر اذیتمون نکنه ودختر خوبی باشه همین الان رو پام نشسته ونمیذاره بنویسم این روزا ماتوخونه آسایش نداریم از دست ثنا  بسکه میگرده و خونه رو بهم میریزه اسباب بازیاش همه وسط  اتاق ظرفای تو کابینتارو  میاره بیرون واگر مواظب نباشم همه رو میشکنه دکمه ی دستگاه دیجیتال رو پیدا کرده همش روشن خاموشش مکنه پنکه رو هم همینجور وقتی روشنش میکنیم ثناخانوم پشت سرمون خاموشش میکنه پاهاشو بالا میگیره وهرچی روی اپن میز آرایش و میز کامپیوتر باشه برمیداره و.... کلماتی که فقط یه بار بکار برد:نمیخوا و نمیدم همینطور کلمه ی قند(ک...
21 خرداد 1393

شیرین کاریهای این روزهای ثنا

ثناخانوم عزیزم این روزها خیلی بامزه شدی هرروزی که میگذره یه کار جدیدی یاد میگیری ومارو خوشحال میکنی وقتی میگیم ثنا موهات کو نشون میدی همینطور چشمات و بینی و دهن ودستات هنوز بقیه اعضای بدنت موندن که اونا رم به همین زودی میگیری بیشتر وسایلو میشناسی مثلا میگم برو کنترل تلویزیونو بیار میری میاریش وسایل خودتم که خوب میشناسی مثلا وقتی میخوایم بریم بیرون کفشاتو میاری تا من پات کنم وقتی میگم کلات کو به همون جایی که همیشه میذارمش اشاره میکنی یا به سرت دست میکشی ببینی روسرت نیس وقتی هم میگیم ثنا کو به خودت اشار میکنی وقتی موهاتو شونه میکنم وبهشون گیره میزنم فوری درش میاری به همین خاطر وقتی ما جایی میریم معمولا موهای شما به هم ریخته است وق...
8 خرداد 1393

روز پدر

باباجون دوست دارم روزت مبارک(از طرف ثنا)   .   به دنبال قشنگ ترین واژه ها و کلمات میگردم اما هیچ کلمه و واژه ای نمیتواند عظمت حضور تو را در زندگی من وصف کند فقط میگویم ” دوستت دارم پدر ” روزت مبارک   ...
25 ارديبهشت 1393

تولد ثنا جون

ثنا جان عزیزم تولدت مبارک قربونت برم که اینقدر زود بزرگ شدی وتا چشم روهم گذاشتیم شد یکسالت دیروز جشن تولدت بود منوبابایی چندروزه چندروز که نه بهتره بگم چندهفته است که به فکرتولد شما بودیم که بالاخره دیروز به خوبی و خوشی برگزار شد کلی مهمون داشتیم که همه به افتخارثنا خانوم اومده بودن ثناخانوم یه لباس خوشگل پوشید که خیلی بهش میومدموهاشم باگیره ی همرنگ لباسش درست کرد ولی پنج دقیقه نشد که گیره ها محوشدن چون ثنا موهاشو بهم ریخت وگیره هاشم در آورد دیگه ماهم ازخیرش گذشتیم وموهاشو ساده شونه کردیم اول جشن هم که ثنا روبا مامانش گذاشتن وسط بقیه دور شون میچرخیدن ودست میزدن بعدشم ثناروتنهایی گذاشتیم وسط وثنا باتعجب همه رونگاه میکرد که ا...
18 ارديبهشت 1393

اخرین یادداشت قبل ار اولین تولد

دخترعزیزم سلام چه زود بزرگ شدی دردانه ی من چقدر این یکسال زود گذشت وشما شدی یکساله الان که دارم برات می‌نویسم شما خوابیدی ومن باگوشی دارم می‌نویسم وخیلی هم سخته ولی چه کنم که این روزا سرم شلوغه ودرگیر کارای تولدت هستم والان فرصت کردم بیام برات بنویسم. یکدانه ی من پارسال در همچین شبی که قراربود شما فرداش دنیا بیای تاصبح نتونستم راحت بخوابم همش به موقعی فکر میکردم که تورومیذارن بغلم اصلا باور نمیکردم که قراره فردا تورو ببینم وحالا بعد از یکسال درهمچین شبی فرشته ی من معصومانه در کنارم خوابیده پارسال در همچین شبی بابایی اخرین عکسارو از شکمم که تو توش بودی گرفت ودیدن اون عکسا الان چقدر برامون جالبه که در اینده برای توهم جالب خواه...
17 ارديبهشت 1393

روز مادر

چقدرخوشحالم که امسال منم بخاطر ثناجونم هدیه ی که خدا بهم داده نام شیرین مادر را بردوش میکشم وثناجان در این ایام مبارک بهترین هدیه رو به من داده و منوبه نام قشنگ مامان صدا میزنه... خدایا شکرت که منم مادر شدم واما... به سلامتی زنهایی که مادر نیستند آنهایی که نمی توانند مادر باشند آنهایی که هرگز مادر نخواهند شد آنهایی که قبلا مادر بودند ولی فرزندانشان را از دست داده اند ...
2 ارديبهشت 1393

مامان

ثنا جان امروز مارو سورپرایز کرد! امروز بعداز ظهر وقتی رفتم توی اتاق ثنا دنبالم اومد ووقتی منو دید بلند صدا زد مامانی! منو میگی باباش هم همونجا بود دوتایی به هم نگاه کردیم وباورمون نمیشد ازاون موقع هم یاد گرفته همش دنبالم میاد و صدا میزنه ماما البته وقتی کار داره وچیزی میخواد! هرچند همینم غنیمته!! امیدوارم تا فردا یادش نره!!! ...
27 فروردين 1393