خداحافظ پستونک
ثنا جون عزیزم ما بالاخره موفق شدیم شمارو از پستونک بگیریم... هرچند کار خیلی سختی هم نبود!
فقط روز اول سر پستونکو با قیچی چیدم وتوهم وقتی میخوردیش بهت مزه نمیداد وروز بعدشم قایمش کردم واز اون روز دیگه نخوردی!
عزیزم نمیدونستم اینقدر صبوری وبه این راحتی میتونی ولش کنی البته یه موقایی بهونشو میگیری ولی زود یادت میره والان یک هفته است که شما پستونک نخوردی وقتی هم که خوابت میاد یا میری جلوی تلویزیون وبهش نگاه میکنیو میخوابی یا شیرمیخوری وبه خواب میری
روز اول که سرشو چیده بودم میذاشتیش دهنت بعد میدیدی مزه نمیده ومیدادیش به من میگفتی نه! یعنی نمیخوام
وامایه مقدار از شیطونیای ثنا در سفر مشهدبگیم!!
وقتی توقطار بودیم حسابی حوصلت سر میرفت ودوست داشتی از کوپه بیایی بیرون وقتی هم که میاوردیمت بیرون انگار از قفس آزاد شدی بدو میرفتی ماهم دنبالت
وقتی هم حرم میرفتیم اونجاهم که جاوسیع بود حسابی برا خودت میگشتی توصف نماز هم که بودیم بابچه هایی که اونجا بودن رابطه برقرار میکردی وباهاشون بازی میکردی وقتی هم بچه ای کنارمون نبود بهونه میگرفتی ومن مجبور بودم وقتی نماز میخونم بغلت کنمیه بارم با یکی از بچه ها دعوا کردی به خاطر یه تسبیحتسبیح دست اون بود وتومیخواستی به زور ازش بگیری اخرشم باتلاش فراوان موفق شدی ازش بگیریش در حالیکه هردوتاتون داشتین گریه میکردین
واماکلماتی که ثنا به کار میبره:
بابا مامان بده نون آب نمیدم دد تش(کفش) قند بیا نه پ پ(وقتی گشنش باشه میاد توآشپزخونه میگه پ پ) عمو(اینو فقط یه روز گفت روز بعد یادش رفت!)
ادامه ی مطلب چندتا عکس از ثنا...
اینم ثنا در بازار