ثنا کوچولوثنا کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

یکی یکدونه ی ما ثنا

ثنا جان در آستانه ی دو سال و نیمگی

عزيز دلم ثنا جون سلام بعداز کلیییییییی تاخیر تونستم بیام به وبلاگم سر بزنم وبنویسم یکی از دلایلشم خودتی که نمیذاری چون وقتی پشت کامپیوتر میشينم میایو میگی منم بشينم الانم که دارم مینویسم تو خونه نیستی و منم دارم باگوشیم  مینویسم.    خیلی دوست داشتم تمام این روزهایی که با تومیگذرونم رو خاطراتشو بنویسم چون هر لحظه ی با تو بودن برام خاطره های قشنگيه ولی نميشه یعنی خودت نمیذاری هر روز که میگذره شیرین زبون تر میشی وبا کارات دل منو باباتو میبری! بعضی کلماتی که نمیتونی ادا کنی یا برعکس میگی وقتی تلفظ میکنی خیلی بامزه میشی وما کلی میخندیم! مثلا ميخوام بگي جورابام میگی جوبارام!  وقتی هم میبینی ما میخندیم خودتم میخندی! يه وقت...
28 مرداد 1394

ثنا خانوم19ماهه

سلام بعداز دوماه ونیم تاخیر بالاخره تونستم بیام بنویسم چون ثنا خانوم تشریف ندارن اگر بود نمیذاشت بشینم ومیخواست خودش بشینه الانم دارم با عجله مینویسم که یه وقت نرسه ثنا خانوم ما دیگه یک سال ونیمگی رو رد کرده وبرای خودش خانومی شده واکسن 18ماهگیشم زد ودیگه بماند کلی اذیت شدونمیتونست راه بره که اون برای خودش جریان مفصلی داره... از روزی که مدرسه ها باز شده ثنا تاظهر مامانشو نمیبینه البته الان دیگه عادت کرده وبهشم خوش میگذره کلی کلمه وجمله جدید یاد گرفته که با حرف زدنش دل همه رو میبره وقتی میگم مامانو دوست داری میگه آره از جمله کلماتیکه میگه: زدم،بزنم،کاغا(آقا)،آله(خاله)،عمه، پتو،ماشیت(ماشین)،موتو،گوشی،چش چش ابو(چشم چشم دو ابرو...
12 آذر 1393

میلاد امام رضا (ع)

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا     عجب ابهتی دارد این  حرم ! عجب صفایی انگار وفتی وارد این حرم می شوی قلبت را می دهند دست فرشته  ای تا عاشقش کند. شاید هم عاشق تر! کفشدار پلاک کفشهایت را که می دهد می گوید: التماس دعا! می گویی محتاجیم و به یاد می آوری حاجت هایت را. و آن روزهایی را که خدا را التماس می کردی برای این  زیارت . پلاک را بر می دار ی و روانه می شوی. چهار چوب در را میبوسی. چشم هایت را می گذاری روی در و می گویی: باذن الله و اذن رسوله … احساس عجیبی داری گمان می کنی بیش از آنچه انتظار کشیده ای کسی انتظارت را کشیده است. هنوز ضریح  را ندیده ای می دانی قدم بعدی را که برد...
15 شهريور 1393

ثناخانوم شیطون بلا!

عزیزکم الان که دارم برات مینویسم شما با بابایی رفتی بیرون ومن تونستم بیام به وبت سر بزنم واگر بشه بنویسم ثناجونم! این روزا حسابی شیطونی میکنیو بامزه شدی بخصوص از وقتی حرف زدنو یاد گرفتی وکلماتو بامزه ادا میکنی واقعا خوردنی شدی چند روزم که سرماخوردگی شدید گرفته بودی ومجبور شدم دوبار ببرمت دکتر تا خوب بشی والان خداروشکر بهتر شدی ویکی از دلایلی که خوب نمیشدی این بود که دارو نمیخوردی وقتی هم به زور بهت میدادیم همشو میریختی بیرون خلاصه اوضاعی داشتیم بادارو خوردن شما صبحها وقتی من زودتر ازتو بیدار میشم دلم برات تنگ میشه و دوست دارم توهم زود بیدار شی تا ببینمت وبه کارهای بامزت بخندم عزیزم وقتی هم که چشماتو باز میکنی اول منو صدا میز...
14 شهريور 1393

روز دختر

. . تقدیم به ب هترین دختر  دنیا و امید حیات من با آرزوی بهترین و برترین ها برای فرشته زندگیم . . . دخترم روزت مبارک         ثنا جونم امروز روز تولد حضرت معصومه (س) وروز دختره عزیزم روزت مبارک پارسال در همچین روزی شما سه ماهه شده بودی وهنوز کوچولو موچولو بودی ولی الان کنارم واستادی وهمش غر میزنی واذیت میکنی (ادامه ی مطلب باشه برای بعد....ثنا خانوم نمیذاره بنویسم) ...
6 شهريور 1393

مادرانه

خواب را به چشم هایت دعوت میکنم   بخواب کودک ِ دلنشین ِ دلبر  ِ من سار ها چه کوک میخوانند ! برای بهانه های خواب ِ تو چشم هایت چه دلبرانه است ! ناز کنار ِ ناز ِ تو هیچ است ... دستهایت بوی روزهای عشق ِ مرا میدهد. چشم هایت تمام ِ فصل های عاشقیست...  تو عشقی ؟ یا عشق تو ؟ چه عاشقانه میشود  نگاه هایمان وقتی به هم میرسند ... بخواب کودک ِ دلنشین ِ دلبر ِ من     ...
8 مرداد 1393

این روزهای ثناجون

سلااااااااااااااااااااااااااام  بعد از کلی تاخیر بالاخره تونستم بیام بنویسم آخه ثنا خانوم نمیذاره بس که شیطونی میکنه این روزهاثنا خانوم بامزگیاش والبته شیطونیاش بیشتر شده وکارهایی میکنه که هم باعث تعجب وهم خنده ی ما میشه یکی از کارهاش اینه که میره دکمه ی دستگاه دیجیتال رو پشت سرهم روشن خاموش میکنه مثلا داریم فیلمی رو میبینیم اوج فیلم میاد خاموشش میکنه مارو میگی اگرم بهش اخم کنم وبگم این کار بدیه میاد صورتمو میبوسه وقتی باباش خوابه نشونش میده میگه بابایه وبعدمیره میبوسش از حالا خودشو برای باباش لوس میکنه همیشه هم توخونه حوصلش سرمیره وکفشاشو میاره میگه "دد"یا روسری وچادر وسوییچ ماشینو میاره میده به من میگه...
5 مرداد 1393