اخرین یادداشت قبل ار اولین تولد
دخترعزیزم سلام چه زود بزرگ شدی دردانه ی من چقدر این یکسال زود گذشت وشما شدی یکساله الان که دارم برات مینویسم شما خوابیدی ومن باگوشی دارم مینویسم وخیلی هم سخته ولی چه کنم که این روزا سرم شلوغه ودرگیر کارای تولدت هستم والان فرصت کردم بیام برات بنویسم. یکدانه ی من پارسال در همچین شبی که قراربود شما فرداش دنیا بیای تاصبح نتونستم راحت بخوابم همش به موقعی فکر میکردم که تورومیذارن بغلم اصلا باور نمیکردم که قراره فردا تورو ببینم وحالا بعد از یکسال درهمچین شبی فرشته ی من معصومانه در کنارم خوابیده پارسال در همچین شبی بابایی اخرین عکسارو از شکمم که تو توش بودی گرفت ودیدن اون عکسا الان چقدر برامون جالبه که در اینده برای توهم جالب خواه...
نویسنده :
مامان ثنا
23:54