اولین سال نوبا ثنا جون
امسال اولین سالیه که خونواده ی ما سال نو رو سه نفری شروع کرده
امسال ما سه نفری سر سفره ی هفت سین نشستیم ثنا جان در کنارمون درحال شیطونی کردن و خوشحالی یود وگاهی هم تو بغل باباییش بودکه سال نو شد وبه هم تبریک گفتیم وخدا رو بخاطر این نعمت بزرگ شکر کردیم خدایا شکرت...
واز روز بعد هم عید دیدنی رو شروع کردیم البته امسال ما وقتی جایی عید دیدنی میریم با وجود ثنا خانم شیطون نمیتونیم درست بشینیم چون همش باید دنبالش باشیم یا آجیل برمیداره بخوره یا آشپزخونه رو پیدا میکنه و...
ثناجان منو بابایی پارسال بخاطر شما که توی شکم مامانت تشریف داشتی نتونستیم بریم مسافرت امسال هم چون بابایی باید از پنجم بره سرکار نمیتونیم جایی بریم قبلشم چون کار داشتیم نتونستیم بریم خلاصه اینکه فعلا موندیم خونه وبه عید دیدنی ادامه میدیم
از کارهایی که یاد گرفتی اینه که وقتی میگیم ببیی میگه؟جواب میدی ب بیه موقایی هم حواست نباشه میگی ت تچون تازه یاد گرفتی یه خورده قاطی میکنیوقتی صدای اذان رو میشنوی توهم صداتو بالا میبری وکش میدی که یعنی داری اذان میگی