ثنا کوچولوثنا کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

یکی یکدونه ی ما ثنا

عروسی رفتن ثناجون

سلام به دختر دوست داشتنیه خودم عزیزم دیشب عروسی دعوت بودیم وشما برای اولین بار میخواستی بری عروسی..........   برو به ادامه ی مطلب..........             اماده شدیم لباسای خوشگل موشگل پوشیدی ورفتیم وقبل از اینکه به تالار برسیم شیر خوردی ولی توماشین شروع کردی به گریه کردن   اولش فکر کردم گرمته لباستو عوض کردم اونم با چه زحمتی توماشین توهم که در حال گریه کردن با هر بدبختی بود لباستو عوض کردم البته با کمک خاله جون(هرچند دوست داشتم همون لباس قبلیت باشه چون بیشتر بهت میومد ولی دیگه چاره ای نبود )   بازم آروم نشدی وگریه ات بیشتر شدخیلی گریه میکردی معلوم می...
4 شهريور 1392

ثنا در روروک

ثناجونم چند روز پیش گذاشتمت تو روروک توهم کلی براش ذوق کردی خیلی خوشت اومده بود البته هنوز نمیتونی خودتو بگیری یه بالش یا یکی از عروسکاتو میذارم جلوت تابتونی درست بشینی چندتا عکسم ازت گرفتم که میذارم تو ادامه ی مطلب... اولش که گذاشتمت این شکلی شدی!       بعد که سرتوبالا گرفتی شروع کردی به بازی کردن باهاش       قربونت برم که اینقدر بادقت بهش نگاه میکنی           اینجا هم خیلی تکون میخوردی عکست این شکلی شد       این عکستو خیلی دوست دارم         این لباسم خاله ...
29 مرداد 1392

اولین یادداشت در وبلاگ جدید

ودر روزی از روزهای خدا فرشته ی من پا به زمین گذاشت و دنیامونو عوض کرد................. دخترم ثنا این وبلاگو برای تو درست کردم برای تو فرشته کوچولویی که قدم به زندگی منو بابایی گذاشتی عزیزم تو هدیه ای از جانب خدا هستی که ماهرروز با دیدن تو خدارو شکر میکنیم امیدوارم یه روزی این مطالبو بخونی و بدونی چقدر برامون عزیز هستی                                                    عاشقانه دوست دارم ...
23 مرداد 1392

سه ماهگی ثناجون

دخترم امروز سه ماهه شد عزیزم سه ماهگیت مبارک   امروز شونزدهم مرداد بود سه ماه پیش در همچین روزی ثنا کوچولوی ما دنیا اومد عزیزم تمام گلهای دنیا تقدیم به وجود نازت  یه چندتا عکسم میخواستم بذارم که وقت نکردم آماده شون کنم  چون امشب اذیت کردی فکر میکنم شکمت درد میکرد اونارو بعدا میذارم اینم یه دسته گل خوشگل تقدیم به ثنا جونم که همه ی هستی مونه   خیلییییییییییییییییییییییییی دوست داریم ...
16 مرداد 1392

حموم رفتن ثنا

سلام دختر قشنگم عزیزم امروز حمومت کردم خداروشکر حموم کردنو دوست داری ولی بعضی وقتا خسته میشی ومیخوای زود تموم شه منم اون آهنگیو که دوست داری برات میذارم توهم باشنیدنش میخندی و ذوق میکنی امروزم داشتی گریه میکردی البته قبل از حمومت بود که وقتی آهنگو برات گذاشتم کلی ذوق کردی الان که دارم مینویسم از خواب بیدار شدیو توبغلمی وهمش تکون میخوری نمیذاری کارمو بکنم شیطون بلای من اینم عکسایی که بعد از حموم رفتنت گرفتم   دخترم چقدر تمیز شده اینجادر حال ذوقیدنی     قربون خنده های خوشگلت برم   عاشق آویز بالای تختت هستی اینجا داری به همون نگاه میکنی     اینم خواب بع...
14 مرداد 1392

غلت زدن

ثنای عزیزم دیروز برای اولین بار غلت زد و روشکمش خوابید هورررررررررررررررا عزیزم ازچند روز قبل همش به پهلو میخوابیدی و خیلی سعی میکردی غلت بزنی  منم کمکت نمیکردم گفتم اگرخودت اینکارو بکنی زودتر یاد میگیری تا اینکه دیروز بالاخره موفق شدی اینکارو بکنی  منو بابایی هم کلی برات ذوق کردیم از کارای جدید دیگه ات اینکه دستتو میگیری جلوی صورتت البته نزدیک چشمات خیلی نزدیک  وبا دقت بهش نگاه میکنی خیلیییییی بامزه میشی خوردنی میشی ...
14 مرداد 1392

عکسهای دخترم

ثنای بی لباس!! درحال نگاه به آویز ثنا وعروسکاش ثنای متعجب! ثنای خندون ثناباموهای فشن!! اینم چندتا عکس از خوابیدنات بوووووووووووووووووووسسس ...
12 مرداد 1392

اولین پست من

سلام دختر نازومهربونم ، ثنا ، دخترقشنگم  :     این اولین مطلبی هست که دارم تو وبلاگ جدیدت برات مینویسم بابایی الان که دارم برات می نویسم تو کنارم نیستی وپیش مامانی هستی فکرکنم خواب باشی دختر خواب آلوی من   ، بابایی الان من سرکارم دلم برات یه ذره شده دلم میخواد هر چه زودترساعت کاریمون تموم بشه وبیام خونه وروی ماهتو ببوسم . عزیزم ماه رمضون امسال برای من ومامانیت یه حال وهوای دیگه داشت واون اینکه بودن ما درکنارتووحضورتوبود .اگه بدونی بابایی اززمانی که اومدی به خونه ما چه آرامشی به من ومامانیت دادی بودن درکنارتو واقعا مایه آرامشه .   دخترگلم : شبهای قدر امسال با بودن تویه لذت دیگه داشت تو هرسه ...
10 مرداد 1392