ثنا کوچولوثنا کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 12 روز سن داره

یکی یکدونه ی ما ثنا

تبریک روزدختر

  سلام دختر عزیزم حالت چطوره ؟؟؟ عزیزم روزتو بهت تبریک میگم امیدوارم زنده وپاینده باشی هرچند که یه کم دیره ولی باید بگمممم   ...   (( عزیزم امروز روز توست ، امیدورام از لحظه لحظه زندگیت لذت ببری و به تمام خواسته های زندگیت برسی )) دختران فرشتگانی هستند از آسمان )) برای پر کردن قلب ما با عشق بی پایان این روز بر دختران دیروز و مادران امروز مبارک )) خوب از تبریک که بگذریم خدمتتون بگم که این دختر شیطون ما چه زود داره بزرگ میشه انگار که همین دیروز بود که دنیا اومدی عزیزم ..... نمی دونم از کدوم کارت بگم  : شیطونیات  : بابایی روزا ا...
9 شهريور 1393

تبریک عید

سلام دختر نازم ثنا خانوم گل حالت چطوره ؟؟؟   ثنا خانوم سال نوت مبارک باشه امیدوارم که سال خوب وخوشی رو پیش رو داشته باشی اگر چه يادمان مي رود که عشق تنها دليل زندگي است اما خدا را شکر که نوروز هر سال اين فکر را به يادمان مي آورد.پس نوروزت مبارک که سالت را سرشار از عشق کند .     امیدوارم که خوب باشی عزیزم  الان که این مطلبو می نویسم شما 10 ماه و 23 روزته یعنی 7 روز دیگه 11 ماهت کامل میشه و من ومامانت کم کم باید آماده شیم برای اولین جشن تولدت .ثنا انگارهمین دیروز بود که دنیا اومدی مث باد گذشت از بس ما درگیر کارای شما وشیطونیای شما وبازی با شما بودیم نفهمیدیم امسال چه جوری گذشت .نمی دونم الان که ...
11 فروردين 1393

یه جمعه خوب

سلام دختر عزیزم خوبی عزیزم  ؟ ؟ ؟       بابایی بعد از چند وقت اومدم دوباره برات بنویسم ونگی چرا همش مامانم می نویسه آخه چکار کنم همش مامانت می نویسه همه چیو توضیح میده چیزی برا من نمی ذاره  ههه هر چی من بگم تکراریهههههه دختر گلم چقد زود داری بزرگ میشی انگار همین دیروز بود که دنیا اومدی این روزا با کارایی که تو میکنی با شیطونیایی که تو میکنی مث باد داره روزا می گذره خیلی خوش می گذرههههه مثلا همین دیروز جمعه ، صبح که میخواستم از خواب بیدار شدم تو که خیلی زودتر از من بیدار شده بودی شیرتو خورده بودی وداشتی شیطونی میکردی مامانت هم خوابش می اومد ههههه اومد گذاشتت تو بغل من تو هم تو بغلم خوابیدی . می ...
11 آبان 1392

اولین پست من

سلام دختر نازومهربونم ، ثنا ، دخترقشنگم  :     این اولین مطلبی هست که دارم تو وبلاگ جدیدت برات مینویسم بابایی الان که دارم برات می نویسم تو کنارم نیستی وپیش مامانی هستی فکرکنم خواب باشی دختر خواب آلوی من   ، بابایی الان من سرکارم دلم برات یه ذره شده دلم میخواد هر چه زودترساعت کاریمون تموم بشه وبیام خونه وروی ماهتو ببوسم . عزیزم ماه رمضون امسال برای من ومامانیت یه حال وهوای دیگه داشت واون اینکه بودن ما درکنارتووحضورتوبود .اگه بدونی بابایی اززمانی که اومدی به خونه ما چه آرامشی به من ومامانیت دادی بودن درکنارتو واقعا مایه آرامشه .   دخترگلم : شبهای قدر امسال با بودن تویه لذت دیگه داشت تو هرسه ...
10 مرداد 1392
1